جان شیعه ، اهل سنت 2 19 تیر 1395 داستان دنباله دار : جان شیعه ، اهل سنت قسمت دوم : لعیا هم فهمیده بود اوضاع به هم ریخته که ساجده را از من گرفت و خداحافظی کرد و حرکت کردند . عبدالله خاکی که از جابجایی کارتن ها روی لباسش نشسته بود، با هر دو دستش تکاند و گفت : « مامان من… بیشتر » بیشتر بخوانید نظر دهید » 1 2 ...3 4 5 6 7