« مرغ باغ ملکوت »
28 تیر 1394
« باد صبا »
نسیم آمد ولی این بار ، پیغامی نیاورد
از آن عاشق کش عیّار ، پیغامی نیاورد
به بوی آن که شاید ، بویی از دلدار می آرد
به ایوان رفته ام بیمار ، پیغامی نیاورد
تمام عاشقان امروز ، سهم خود گرفتند
چرا باد صبا از یار ، پیغامی نیاورد ؟
مگر پیغام خود را دست طوفان داده بُد ، دوش ؟
که هدهد هم از آن خَمّار ، پیغامی نیاورد
یقین باد از جمال سیرتش ، سرمست گردید
ز خود بیخود شد از مه پار پیغامی نیاورد !
صبا ملکوتی