ای مهربان تر از برگ
02 دی 1399
ای مهربان تر از برگ
ای مهربان تر از برگ ، در بوسه های باران
بیداری ستاره ، در چشم جویباران
آیینه ی نگاهت ، پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت ، صبح ستاره باران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف ، دادند بی شماران
گفتی : به روزگاران مهری نشسته گفتم :
بیرون نمی توان کرد ، حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان ، سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار ، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را ، زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت ، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست ، آواز باد و باران !
« دکتر شفیعی کدکنی »