« مرغ باغ ملکوت »
12 آبان 1395
از دست رفته دين شما ، دين بياوريد!
خيزيد ، مرهم از پي تسكين بياوريد!
دست خداست ، اين كه شكستيد بيعتش
دستي خداي گونه تر از اين بياوريد!
وقت غروب آمده ، سرهاي تشنه را
از نيزه هاي بر شده ، پايين بياوريد !
امشب براي خاطر طفل سه ساله ام
يك سينه ريز ، خوشه ي پروين بياوريد !
گودال ، تيغ كند ، سنان هاي بي شمار
يك ريگزار ، سفره ي چرمين بياوريد !
سرها ورق ورق ، همه قرآن سرمدي ست !
فالي زنيد و سوره ي ياسين بياوريد !
خاتم سوي مدينه بگو بي نگين برند !
دست بريده ، جانب ام البنين برند !
« علیرضا قزوه »