« مرغ باغ ملکوت »
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِن كُلِّ أمرٍ
فريشتگان از آسمان بزير آيند به عدد سنگريزه [هاي]جهان ، و جبرئيل روح - الامين در پيش ايستاده ، اين است كه ربّ العالمين گفت :
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ . . .
چهار عَلم با خود آورده ، يكى بر بام كعبه بزنند ، يكى بر طور سينا ، يكى بر صخره بيت المقدس ، يكى بر سر روضه مصطفى (ص) و آن فريشتگان و جبرئيل با ايشان گرد عالم مي گردند و به همه جاي ها در آيند ، و به همه خانه هاى مؤمنان در شوند .
خانه اى كه در آنجا ، مى بود ، يا مدمن الخمر بود ، يا فرزندى عاق بود بر پدر و مادر ، يا قاطع رحم بود ، يا در آن خانه سگى بود ، يا تصاوير ، يا كسى كه نماز نكند ، يا دو مسلمان كه با يكديگر به هجرت باشند و سخن نگويند ؛ فريشتگان درين خانه ها نروند و از خيرات و بركات اين شب محروم باشند .
و در خبر است كه فريشتگان ، هر مؤمنى را كه در نماز بود ، دست در دست نهند و بر وى سلام كنند ، گويند : « السّلام عليك يا مؤمن » .
و اگر بيرون از نماز بود ، سلام كنند و اگر در خواب بود ، از دور به رحمت در وى نگرند . آن ساعت كه چشم بنده مؤمن آب ريزد و موي ها بر اندام وى بپاى شود ، نشان آن است كه جبرئيل دست در دست وى نهاده ، چندان رحمت بر مؤمنان قسمت كند كه زيادت آيد . جبرئيل گويد :
خداوندا زيادتى رحمت را چه كنم ؟ - فرمان آيد كه : سزاى كرم ما نبود كه رحمتى كه به خلق فرستاديم باز بريم ، آن را ميدار تا غازيان ، كافران را هزيمت كنند و فرزندان ايشان را اسير آرند ، آن فرزندان را از اين رحمت بهره بود تا به بركت اين رحمت ، ايمان آرند.
آن گه به وقت صبح جبرئيل آواز دهد كه: يا معشر الملائكة ! الرّحيل الرّحيل ؛ علمها برداريد تا بر آسمان به مقام معلوم خود باز شويم ، فرمان آيد از جبّار عالم كه برآمدن شما روا نيست كه خفتگان امّت محمد را سلام نكرديد . قومى كه هنوز در خوابند صبر كنيد تا بيدار شوند و ايشان را سلام كنيد .
آن گه فريشتگان به وقت طلوع آفتاب به آسمان باز شوند به جاى خويش حلقه حلقه بنشينند و يكديگر را به تعجّب باز مي گويند كه : حقّ جلّ جلاله امشب با امّت محمد (ص) چه فضل كرد و چه نواخت بر ايشان نهاد! و از حقّ جلّ جلاله آن ساعت ندا آيد كه : اى مقرّبان درگاه و اى طاوسان مملكت و اى عابدان سدره گواه باشيد كه از امّت محمد (ص) هر كه مطيع بودند ، طاعات ايشان پذيرفتم و پسنديدم و هر چه عاصيان بودند معصيت ايشان آمرزيدم و ايشان را به مطيعان بخشيدم .
گفته اند : حكمت اندر فرستادن فريشتگان و جبرئيل ، اندرين شب قدر به زمين آن است كه مصطفى را (ص) امر آمد :
« وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ » اى سيّد تا تو در ميان ايشان باشى عذاب كردن ايشان روا نيست . رسول گفت : « الهى و سيّدى و مولايى، ترسم كه چون مرا از ميان ايشان بردارى عذاب ها فرستى . فرمان آمد كه :
«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» اى محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ) تو رسول من به ايشان و استغفار رسول ايشان به من ، تا رسول من در ميان ايشان ، عذاب فرستادن روا نيست . همچنين تا رسول ايشان به حضرت من ، عذاب كردن در كرم من روا نيست .
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شاد شد و دل وى خوش گشت. آن گه انديشيد كه اگر گروهى از امّت من در استغفار تقصير كنند ترسم كه عذاب فرستد . جبرئيل آمد و گفت : اللَّه تعالى از انديشه دل تو آگاه است ، مي گويد : دل خوش دار كه بعد از وفات تو تا به قيامت هر شب قدر جبرئيل را فرستم به زمين تا امّت ترا يكان يكان سلام كند ، اى سيّد تا سلام تو به ايشان مي رسيد عذاب نفرستادم . تا جبرئيل در شبهاى قدر مي رود و سلام مي رساند ، عذاب نفرستم.
كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج10، ص: 566 و 565