« مرغ باغ ملکوت »
19 اسفند 1394
ببین می تــوانی بمانی بمان !
عزیزم ! تو خیــلی جـوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جـانی بمان
زمــین گـیر من ، آســمانی ، بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت ؟
چه شـد ماجرای سـپر ماندنـت ؟
چه شد پـای حـرف پـدر ماندنـت ؟
پس از قـصه ی پشـت در ماندنت
ندارد علی همزبانی بمان
برای علی بی تو بد می شود
بدون تو غم بی عدد می شود
نرو که غرورم لگد می شود
و این سقف ، سنگ لحد می شود …