تفاوت ديدار حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم
و حضرت موسي عليه السلام با خداوند
قوله [تعالي] : قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي1
پيش از وجود عالم و خاك آدم (ع ) به هزاران سال ، ارواح خلائق جمع كرديم و عهدى بر ارواح انبياء و رسل گرفتيم كه :
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي هر كه خدمت در گاه آن صدر مملكت و نقطه دولت مي خواهد ، از امروزينه به خدمت او كمر بندد و به چاكرى وى اقرار دهد .
اين است كه ربّ العالمين از ايشان حكايت كرد : « قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا »
پس همه را به يكبار به كتم عدم برديم ، تا در ميدان قدرت و قضاء ربوبيت يك چند نفسى بر زدند ، پس يك يك را از ايشان سر به اين عالم در داديم - آدم ع آمد و رفت ، ابراهيم ع آمد و رفت، موسى ع آمد و رفت ، عيسى ع آمد و رفت و على هذا ، چندين هزاران پيغامبران به خاك فرو - شدند .
پس ندا كرديم كه يا محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم اكنون ميدان خالى است . و وقت وقت توست .
سيد قدم در مملكت بنهاد ، چهارده كنگره از قصر كسرى بيفتاد و در كعبه سيصد و شصت بت بود ، همه در روى در افتادند . و از چهار گوشه عالم بانگ برآمد كه : « جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ » .
گوهر نبوت بر بساط عزّت قرار گرفت ، و سرا پرده رسالت بر عرصه زمين زدند ، و اطناب آن از شرق عالم تا غرب عالم برسيد :
نقاب از چهره جمال برگرفته شد ، جهان از نثار لفظ شيرين پر درّ و جوهر گشت و از مكارم اخلاق كريم ، آراسته و پيراسته گشت .
و على هذا قوله ، (صلّي الله عليه و آله و سلّم ) « بُعِثتُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ، و لأُِتمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ » .
تا نقاب از چهره جان مقدّس برگرفت هر كه صاحب ديده بود آنجا دل از جان در گرفت
مهره كس را نديد اندر همه درياى مهر يك صدف بگشاد و درياها همه گوهر گرفت