« امام حسین (ع) و امّ سلمه »
هنگامی که امام حسین علیه السّلام قصد خروج به عراق نمود ، امّ سلمه به او گفت : به طرف عراق نرو ؛
چون از رسول خدا شنیدم که فرمودند : پسرم حسین علیه السّلام در زمینی به نام « کربلا » شهید میشود .
و مقداری از خاک آنجا را در شیشهای کردند و به من دادند .
حضرت امام حسین علیه السّلام فرمودند : به خدا قسم ! که من این گونه کشته میشوم و اگر به عراق هم نروم مرا خواهند کشت . اگر میخواهی ، مقتل خود و یارانم را به تو نشان دهم .
سپس دستش را بر صورت امّ سلمه کشید ، خداوند به او بصیرت داد تا اینکه همه آنها را دید .
حضرت مقداری از تربت آنجا را برداشت ، در شیشهای دیگر گذاشته ، به او داد و فرمودند :
هر وقت این دو شیشه ، خونی گردید ، بدان که من کشته شدهام .
امّ سلمه میگوید : وقتی روز عاشورا فرا رسید ، بعد از ظهر به هر دو شیشه نگاه کردم و دیدم خونی شده اند .
امّ سلمه گریه و شیون نمود . در آن روز ، هیچ سنگی را بلند نکردند مگر این که زیرش خون تازه یافتند (1).
—————————————————————
1- بحار: 45/ 89، حدیث 27.
جلوههای اعجاز معصومین (ع) (الخرائج و الجرائح)
تألیف قطبالدین راوندی ، ص: 201