در نزديکي نهاوند رشته کوه گرين قرار دارد و در آن رشته کوه در نزديکي نورآباد کوهي را يافتم به نام «سرکشتي» که در منابع محلي نوشته بودند که جاي کشتي حضرت نوح(ع) است به آنجا رفتم و مدارک فراواني از حضرت نوح(ع) در آن منطقه يافتم که همه آن اسناد را مستند با فيلمبرداري به انتشارات زرين و سيمين دادهام با نام کتاب «کشف قبر نوح» که متاسفانه هنوز به چاپ نرسيده است.
در بالاي آن کوه دو مرقد بسيار کهنه يافتم که در منابع با نام مقبره «باباي بزرگ» آمده بود. در آن مقبره هم نام باباي بزرگ آمده بود و همه مردم منطقه هم آن را به همين نام ميشناختند و براي زيارت ميآمدند و بسيار حاجت خود را ميگرفتند. بنده با دلايلي ادعا کردم که اين قبر حضرت نوح(ع) است. بعد از چاپ مقاله من در ايران و انعکاس آن در آمريکا ، چند گروه خارجي به ايران سفر کردند. متاسفانه سه سال پيش که براي آخرين بار به آن منطقه رفتم با کمال تعجب ديدم تابلوهاي «باباي بزرگ» که نام اصلي آن بوده را برداشته و نام امامزاده ابراهيم را نوشتهاند. همه زائران هم ميپرسيدند عجيب است که چرا نام اينجا را عوض کردهاند. در ضمن دو بولدزر بزرگ به چند هزار متري کوه آورده بودند و تا زير قبر را کنده بودند و هنگامي که اعتراض کردم که دربها و ضريح قديمي اينجا که با خط کوفي و يک خط کهنتر بود کجاست؟ متولي آن با اعتراض شديد گفت من بهترين دربهاي آلومينيومي را براي اينجا خريدهام! آن دربهاي شکسته را فراموش کنيد. گفتم چرا نام اينجا را عوض کردهايد؟ بالاخره همه اعتراضهاي من به جايي نرسيد. در حالي که همه اسناد و عکسهاي گذشته آنجا را دارم.
اطلاع داريم که شش کشور ادعا دارند که کشتي نوح(ع) در کشور آنها به خشکي نشسته است.شما چگونه ادعا ميکنيد که در ايران و در کوهستان زاگرس و کوه گرين و در قله سرکشتي به خشکي نشسته است؟
دلايل بنده فراوان است و در کتاب خود به تفصيل آوردهام. اين کشورها نيز اغلب دليل قانعکنندهاي ندارند. ترکيه ميگويد در آناتولي است و يمن ميگويد زير درياي يمن است. از نظر جريان آب و هوايي نشان دادهام به دليل اينکه گردش ساختمان زمين که از غرب به شرق است در نتيجه جريانهاي هوايي بين النهرين هميشه رو به شرق ميآيد، چنانکه امروز هم ابرها و گردوغبارهاي بينالنهرين و عراق و سوريه به ايران ميآيد و هرگز به شمال به سوي ترکيه يا به جنوب به طرف يمن نميرود.
آن روزگار هم آن طوفان بزرگ که در دشت بينالنهرين در سرزمين عراق رخ داده بيترديد تنها در کوهستان زاگرس که مانند ديواري در شرق آن است و بين فلات ايران و بينالنهرين قرارداد ميتوانسته جلوي اين طوفان را بگيرد و کوه سرکشتي در قلب کوهستان زاگرس قراردارد.
مدتها پيش ترکيه و يمن ادعا کردند بخشهايي از کشتي نوح (ع) را پيدا کردهاند. نظر شما چيست؟
اين کشورها براي جذب توريست و کسب درآمدهاي ارزي به چنين ادعاهايي ميپردازند، هيچ کس نميپذيرد که يک کشتي يا يک تکه چوب بيش از شش هزار سال سالم مانده باشد و اکنون در جاي اولي خود شش هزار سال هم مانده باشد. اگر چه هر ادعايي اين ارزش را دارد که بررسي و مطالعه شود و صحت و سقم آن روشن گردد. با ناديده گرفتن و عقب راندن، هيچ پرسشي به پاسخ نميرسد، بلکه در انتظار موقعيت مناسب مينشيند و در دورههاي ديگر دوباره مطرح ميشود
داستان طوفان حضرت نوح (ع) را از ابعاد مختلف چگونه بررسي کردهايد ؟
داستان طوفان حضرت نوح(ع) سه بعد جداگانه دارد که هر سه را به تفصيل بررسي کردهام:
1- جنبه ديني طوفان نوح(ع) که در کتابهاي آسماني تورات و انجيل و قرآن کريم آمده است.
2- جنبه اسطورهاي که در اسطورههاي بينالنهرين، ايران باستان و حتي تبت و چين و در ميان سرخ پوستان آمريکا هم انعکاس داشته است.
3- جنبه علمي و زمينشناسي که يک زمينشناس آثار اين طوفان را پيدا کرده و ثابت کرده که چنين طوفاني رخ داده است. دلايل هر سه و شواهد مربوط به اين منطقه را گردآوري کردهام.
آيا در قرآن کريم اشارهاي به نهاوند يا اسم کوهي از اين منطقه شده است ؟
در قرآن کريم در سوره هود آيه 44 از کوه «جودي» نام برده شده و ميفرمايد کشتي نوح بر کوه جودي نشست و کنار سرکشتي الان کوه جودي وجود دارد و مردم آن منطقه همه آنجا را ميشناسند و در کتابهاي جغرافي ثبت است. بنا بر تحقيقي که من داشتم هم اکنون در لرستان طايفه اي به نام «جودي» و «جودکي» وجود دارد که باقي مانده آنها که تعداد آنها نيز زياد است، هنوز در اين منطقه زندگي ميکنند. در تاريخ هزار سال قبل هم از اين طايفه در لرستان نام برده شده است. در کتاب جغرافياي لرستان ميخوانيم: «جودي يا جودکي از طوايف لرستان ميباشد.»
طوفان نوح (ع) را از سه بعد ديني، اسطوره اي و علمي بررسي کرديد، لطفا يکي از نمونههاي اسطوره اي طوفان را توضيح دهيد ؟
يک نمونه کهن از اسطوره طوفان ماجراي گيلگمش، پهلوان بابلي است که از اسطورههاي سومريان در بين النهرين به شمار ميآيد و الواح آن کشف شده است و در منابع متعددي آمده است و اينجا يکي از مستندترين آنها را نقل ميکنم. در کتاب تاريخ جامع اديان از جان بايرناس (ص 71) ماجراي اسطوره طوفان بابلي چنين آمده است: «خدايان چون از گناه ابناي بشر به خشم درآمدند، آهنگ آن کردند که با طوفاني شديد نوع و نژاد او را براندازند و آدميان را محو و نابود سازند. اين سرّ نهاني اتفاقا به گوش يکي از افراد آدميان رسيد، خداي ائا که از خدايان مهربان بود و نسبت به مردي موسوم به اوت- نپيشتيم بر سر لطف بود، نهاني او را از اين خطر که در پيش بود آگاه ساخت. آن مرد در حال بشتافت و کشتي بزرگ به ساخت که صدو بيست زراع اضلاع آن و صد و چهل زراع ارتفاع آن بود. اوت- نپيشتيم بعدها سرگذشت خود را براي پهلوان مذکور يعني گيلگمش چنين نقل کرده است: من خاندان و کسان خود را در اين کشتي بردم، و نيز از خزندگان مزرعه و دام و دد صحرا و صنعتگران بلاد عده اي چند را با خود بردم. در روز معين که «ربّ شمش» مقرر داشته بود، و در آن روز خداي ظلمات بارانهاي سنگين روان داشته، من به کشتي درون رفتم و درها را فرو بستم.
روز موعود نزديک شد. از افق ابري سياه برخاست و رعدي هولناک به غرش آمد. خدايان نابو و مردوخ از پيش رفتند، و طوفان به غايت شدت رسيد. نور و روشني به ظلمت و تاريکي مبدل شد، و سيلاب تمام سطح جهان را فرا گرفت …». اين اسطوره بسيار مشهور است و از نوح (ع) با نام «اوت» سخن گفته ميشود. اين ماجرا مربوط به دوره سلطنت سومريان ( 2800- 2360 ق.م) است يعني حدود پنج هزار سال پيش. اگر باستان شناسي تپه گيان نهاوند را مطالعه کنيد، کهن ترين طبقه آن مربوط به شش هزار سال پيش است که به پرسشهاي علمي مربوط به طوفان پاسخ ميدهد.
اگر کسي داستان طوفان را ماجرايي غير علمي و افسانه اي بداند ،
شما با توجه به مدارک و اسناد جمعآوري شده خود چگونه ثابت ميکنيد که طوفاني اتفاق افتاده است؟
جنبه سوم طوفان مربوط به ديدگاه علم نسبت به طوفان است که به سراغ دانش تجربي جديد ميرود و ديگر قابل انکار نيست. در کتاب خود از تحقيقات يک زمين شناس استفاده کرده ام که او در کتابي به بررسي لايههاي زمين در بين النهرين پرداخته و با دلايلي علمي نشان ميدهد که در آن ناحيه سيلي عظيم يا طوفاني مهيب رخ داده است و جالب اين است که به تمدن گيان نهاوند و ماجراي ديني حضرت نوح(ع) قرابت دارد.
ابتدا بايستي به روش علمي نشان داد که طوفاني رخ داده است و سپس با استفاده از نتايج مطالعات باستان شناسي مانند کاوشهاي «گيرشمن» ارتباط آن را با نهاوند و کوه سرکشتي نشان داد که من همين مسير را دنبال کردم و کوشش داشتم ام نشان دهم که اين مطالب علمي با گفتههاي کتابهاي آسماني مغايرتي ندارد و بلکه مويد هم هستند. جنبه اسطوره اي طوفان هم به کمک دو جنبه ديگر ميآيد و نشان ميدهد که واقعيتي وجود داشته است که به صورت داستانهاي شبيه به هم دهان به دهان گشته و در فرهنگ شفاهي بشري و در مناطق مختلف به صورتهاي متفاوت نقل شده است.
اين کوهستان گرين و نهاوند در کنار آن و قله سرکشتي در آنجا چه ارتباطي با هم دارند
و چرا جغرافيدانان هزار سال پيش نهاوند را شهر نوح گفتند ؟