علي (ع) يك جهان دين و ايمان و عشق
علي (ع) يك جهان دين و ايمان و عشق
علي (ع) يار احمد (ص) ؛ نگهبان عشق
علي (ع) بود و شط بود و خون بود و آب
علي (ع) بود و يك آسمان اشك ناب
علي (ع) بود و شهري ز بيداد و كين
و دورش همه تيغِ در آستين
علي (ع) بود و يك كوفه دلواپسي
علي (ع) بود و سودايي از بي كسي
علي (ع) بود و مَشكي كه بر دوش داشت
علي (ع) بود و شمعي كه خاموش داشت
علي (ع) بود و يك چاه … آهِ درون
علي (ع) بود و يك كاسه شيرِ جنون
علي (ع) بود و يك آسمان آه و درد
علي (ع) بود و چون شير جنگي ، نبرد
علي (ع) بود و زخمي كه در پاي بود
نمازي كه تنها به حق مي نمود
علي (ع) بود و سجاده اي سرخ رنگ
علي (ع) بود و دورش هزاران شرنگ
علي (ع) بود و يك استخوان در گلو
علي (ع) بود و عشقي به ژرفاي هو !
سروده : صبا ملكوتي