يارب ترحمي كن بر قلب شرحه شرحه !
« يارب ترحمي كن بر قلب شرحه شرحه ! »
آقا ! بيا كز اين دل ، افسانه اي نمانده
سوداي خودستايي بر شانه اي نمانده
آقا ! ببين كه اينجا ، غير از دل شكسته
از جور عشق جامت ، دُردانه اي نمانده
سقا (ع) ! طلب كن از رب ، جام و ز مي بنوشان
اين خستگان مسكين ، - ميخانه اي نمانده -
شمع سراي هر كس ، چون آفتاب باشد
شمع سرا فسرده ؛ پروانه اي نمانده
اين كركسان ياغي ، هردم در انتظارند
كاخر چه وقت بينند ، جانانه اي نمانده
دارم اميد از رب ، كآيي به سوي خانه
هرچند كز سرشكم ، كاشانه اي نمانده
گل طالب چه باشد ، جز لحن شاد بلبل ؟
اما دريغ بلبل ، در خانه اي نمانده
يارب ! ترحمي كن بر قلب شرحه شرحه
پيش از نواي آنكه : « پيمانه اي نمانده »!
از غيبت امامم ، در اوج التهابم
از جور هجر مهدي (ع) ، صبرانه اي نمانده
با اين هجوم عشقت ، اي خوب آسماني!
از قلب داغدارم ، ويرانه اي نمانده
در اين سراي هستي ، جز قلب پاره پاره
ديگر دريغ حتي ، افسانه اي نمانده !
سروده : صبا ملكوتي