« مرغ باغ ملکوت »
همسر امام هادی علیه السلام :
قسمت دوم : همسفر خورشید
امام عسکری علیه السلام قبل از فرا رسیدن «سال شهادت»، جهت ایمن ساختن خانواده و استمرار ولایت، اموری را به انجام رسانید. در این باره، صحابی گرانقدرش احمد بن اسحاق نقل می کند که به محضر امام علیه السلام شرفیاب شده و آن حضرت در خصوص شهادتش، وقوع فتنه ها و استمرار امامت، مطالبی را بیان فرمود. وی در ادامه می گوید:
آن حضرت در سال 259 ق. مادر را به «حجّ» فرستاد و به او خبر داد که در سال 260 ق. حادثه (حبس و شهادت) اتّفاق می افتد. آنگاه امام مهدی علیه السلام را احضار نمود و ایشان را وصیّ خود گردانید و اسم اعظم، مواریث امامت و سلاح را به وی تسلیم کرد. و مادر امام عسکری علیه السلام با حضرت صاحب علیه السلام همگی به مکّه مشرّف شدند؛ در حالی که «ابوعلی احمد بن محمّد بن مطهّر» عهده دار و متولّی مایحتاج آنها و وکیل حضرت بود.19* *
خانواده امام عسکری علیه السلام در یکی از منازل بین راه، توقّف کرده بودند که گروهی از اعراب به آنها رسیده و خبر دادند: «به سبب کمی آب و شدّت خوف، بسیاری از مردم در راه مانده و در حال برگشتن هستند.»20
ابوعلی مطهّری نقل می کند:
من از منطقه «قادسیّه» نامه ای برای امام حسن عسکری علیه السلام نوشتم، مبنی بر اینکه: کاروان های حجّ منصرف شده اند و من نیز به واسطه ترس از عدم دسترسی به آب، رفتن به حجّ را صلاح نمی دانم.
آن حضرت در نامه اش فرموده بود:
«امضوا ولاخوف علیکم ان شاءاللّه؛ بروید. چرا که به خواست خداوند، ترس و خطری متوجّه شما نخواهد بود.»
امام مهدی(ع) را احضار نمود و ایشان را وصیّ خود گردانید و اسم اعظم، مواریث امامت و سلاح را به وی تسلیم کرد. و مادر امام عسکری(ع) با حضرت صاحب(ع) همگی به مکّه مشرّف شدند.
کاروان حجّ در معیّت خانواده امام رهسپار شده و با سلامتی کامل به مکّه رسیدند.21
به راستی چه دلپذیر و خوشایند است برای مادر بزرگی که عزیزترین کودک را در آغوش گرفته و در حریم امن الهی، به مناسک حجّ می پردازد!
سوسن علیهاالسلام بر اساس صلاحدید و سفارش فرزندش بعد از اتمام حجّ، به مدینه آمد تا در کنار آرامگاه مقدّس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمّه بقیع علیهم السلام وظائف محوّله را به خوبی انجام دهد…
انتظاری سخت
با فرا رسیدن ماه صفر سال 260 ق. اندوهی شدید در قلب این مادر مهربان پدیدار شد؛ آن چنان که آرام نداشت، برمی خاست و می نشست. لذا از شهر مدینه خارج شده و در مسیر کوهستان، «اخبار سامرّا» را از طریق شیعیان پی گیری می کرد. سرانجام خبر دستگیری و زندانی شدن امام علیه السلام به مادر حضرت رسید22 و سرشک غم از دیدگان وی سرازیر شد. امّا آنچه که دل محزونش را تسکین می داد، انجام عبادت، زیارت، دعا و شکیبایی بود.
فصل اشک و فراق
در هشتم ربیع الاوّل 260 ق. امام عسکری علیه السلام توسّط خلیفه عبّاسی مسموم شده و در 28 (29) سالگی به شهادت رسید. آن روز شهر سامرّا، یکپارچه سوگوار گشته و دسته های عزادار به سوی خانه حضرت رهسپار شدند تا در مراسم تشییع شرکت کنند… به ناگاه متوجّه شدند کودکی پیشاپیش نمازگزاران ایستاده و بر پیکر مطهّر حضرت، نماز را اقامه می کند… طولی نکشید که عوامل حکومتی در یک سازماندهی و عملیّات ضربتی، تمام خانه های اطراف را جست و جو کردند تا به خیال خام خود، فرزند و جانشین امام عسکری علیه السلام را شناسایی و دستگیر کنند. با وجود تفتیش اتاق ها، دستگیری برخی از افراد و بازجویی از آنان، هیچ نشانی از وی به دست نیاوردند؛ چرا که بستگان و اصحاب حضرت از تولّد فرزند امام، اظهار بی اطلاعی کرده و روش «تقیّه» و «کتمان» را در پیش گرفته بودند.23
طوفان فتنه
بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام ، فتنه ای سهمگین به وقوع پیوست؛ زیرا جعفر ـ برادر آن حضرت ـ با شگردهای گوناگون، مدّعی «امامت» شد. در این راستا، برخی از کارگزاران بنی عبّاس و افراد لاابالی و اوباش نیز به ترویج و تبلیغ «رهبری جعفر» کمک کرده و با ادلّه دروغین و جلسات مستمر، مسأله امامت وی را بسترسازی و تقویت می کردند…
جعفر کذّاب در مجالس عزاداری، خود را به عنوان وصیّ و جانشین برادرش قلمداد می نمود و متأسّفانه گروهی از مردم نیز دچار انحراف شده و به شاخه های متعدّدی تقسیم شدند.
جعفر کذّاب برای تحقّق آرزوهایش، اموال و میراث امام علیه السلام را تصاحب کرده و نسبت به افراد خاندان عسکری و شیعیان، ستم ها و محدودیّت هایی روا داشت؛ به گونه ای که بسیاری از آنها پراکنده شده و مخفیانه زندگی می کردند.24
تدبیری شجاعانه
هنوز مدّت زمانی از شهادت امام عسکری علیه السلام نگذشته بود که این خبر به مردم مدینه رسید و بنی هاشم و شیعیان در شهادت امام خود، سوگوار شده و مصیبت وارده را به مادر آن حضرت تعزیت گفتند…
امّ ابی محمّد برای زیارت قبر مطهّر فرزندش و خاموش کردن فتنه هایی که به وجود آمده بود، فوراً همراه عدّه ای از شیعیان به جانب عراق رهسپار شد. وی بعد از رسیدن به سامرّا و شنیدن تمام وقایع و مشاهده عملکرد منفی جعفر، در یک اقدام شجاعانه اعلام نمود که: «من، وصیّ پسرم حسن بن علی هستم و به عنوان وارث، می خواهم حقّم را بگیرم.»
جعفر و پیروانش برای باطل کردن این ادّعا، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، متقابلاً آن بانوی خردمند و شجاع هم برای اثبات حقّ خود، مدارک کتبی و شفاهی را به دادگاه تقدیم کرده و در نتیجه، قاضی القضات پایتخت نیز به نفع وی حکم صادر نمود.25
آری با ورود همسر امام هادی علیه السلام و مادر امام عسکری علیه السلام به سامرّا، نور امید در دل های شیعیان پرفروغ تر شده و فضای ابهام آلود و خفقان نیز آرام، آرام، به وضعیّت عادی برمی گشت.
دفاع از جدّه
در جریان «تقسیم میراث»، جعفر از دادن سهم مادرش امتناع می کرد و خود را تنها وارث امام عسکری علیه السلام معرّفی می نمود؛ در همین هنگام بود که امام مهدی علیه السلام آشکار شده و خطاب به عمویش فرمود: «ای جعفر! برای چه متعرّض حقوق من می شوی؟»…26
دست نوازشگر
بعد از ثبوت وصیّ بودن امّ ابی محمّد و صدور حکم قضائی، محبوبیّت و قدرت جعفر نیز دچار کاهش و زوال شد؛ به نحوی که وی تمام دارایی اش را به مصرف رسانده و به فلاکت رسید. در این موقعیت، مادر حکیم و مهربان، چتر حمایتی خود را بر زندگی فرزند مغرور و خطاکارش می گستراند تا زمینه «بازگشت و توبه» را برای وی فراهم سازد.
شیخ ذبیح اللّه محلاّتی می نویسد:
«هنگامی که جعفر دستش از مال دنیا تهی شد، جدّه علیهاالسلام متکفّل جمیع مخارج خانواده او گردید؛ زیرا جعفر کارش به جایی رسیده بود که تکّه نانی هم برای رفع گرسنگی نداشت و جدّه علیهاالسلام گندم، آرد، گوشت، پوشاک، مایحتاج و حتّی علوفه حیواناتش را نیز تأمین می کرد.»27
«جدّه» و «مهدویّت»
بدعت و گمراهی
بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام مردم به چند گروه تقسیم شدند؛ از جمله اینکه:
1. عدّه ای رحلت حضرت را انکار نموده و ادّعا کردند که او، همان «امام قائم و موعود» می باشد.
2. برخی شهادت وی را قبول کرده اما مدّعی شدند که او دوباره زنده می شود و همان «امام منتظر» است.
3. بعضی معتقد شدند که «امامت» بر اساس وصیّت امام علیه السلام ، در وجود برادرش جعفر تحقّق یافته است.
4. گروهی نیز چنین ترویج کردند که «امامت» از آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم بیرون آمده و به امّت و مردم، واگذار شده است.28
جبهه حقّ و باطل
دشمنان پس از مأیوس شدن از شناسایی و دستگیری امام مهدی علیه السلام از اختلافات مذهبی مردم، بهره برداری نموده و به تقویّت فرقه های جدید و منحرف می پرداختند. در این میان، مسئولیّت بازماندگان امام عسکری علیه السلام و اصحابش بسیار خطیر و سنگین شده بود؛ چرا که «سقیفه»های پنهان و آشکار، ضربات سهمگینی بر اسلام و تشیّع وارد می ساخت!
امّ ابی محمّد و حکیمه علیهماالسلام در یک اقدام هماهنگ، مدیریّت این «بحران» را عهده دار شده و در جلسات پرسش و پاسخ، تولّد و امامت حضرت مهدی علیه السلام را تبلیغ و ترویج می کردند.
زینب دوران
احمد بن ابراهیم می گوید:
من در سال 262 (282) ق. در مدینه نزد حکیمه (حلیمه یا خدیجه) ـ دختر امام جواد علیه السلام و خواهر امام هادی علیه السلام ـ رفتم و از پشت پرده با وی سخن گفتم و سؤالات دینی را پرسیدم. بین من و عمّه امام عسکری علیه السلام گفت و گویی صورت گرفت:
ـ برایم بفرمایید که امروزه، شما به امامت چه کسی معتقد هستید؟
ـ پسر حسن بن علی علیهماالسلام (سپس نامش را بیان نمود).
ـ خداوند، مرا فدای شما گرداند! آیا شما ایشان را دیده اید یا خبرش را شنیده اید؟
ـ من شنیده ام؛ چرا که امام عسکری علیه السلام در نامه ای به مادرش موضوع ولادت و امامت پسرش را خبر داده است.
ـ اکنون، آن کودک کجاست؟
ـ پنهان می باشد (؛ زیرا جانش از سوی حکومت عبّاسی، در معرض خطر است).
ـ فَإلی مَنْ تَفْزَعُ الشّیعَةُ؛ پس اکنون شیعیان به چه شخصی پناه ببرند؟
ـ اِلیَ الْجَدَّةِ؛ به مادر بزرگش، مادر امام عسکری علیه السلام .
ـ یعنی الآن من باید به کسی (امام مهدی علیه السلام ) اقتدا کنم که وصیّ او، یک خانم می باشد؟!
ـ آری! شما در این شرایط، به شیوه امام حسین علیه السلام عمل کنید؛ چرا که آن حضرت در ظاهر، خواهرش «زینب» علیهاالسلام را به عنوان «وصیّ» انتخاب کرده بود، در حالی که زینب علیهاالسلام هر آنچه امام سجّاد علیه السلام از علم الهی بیان می فرمود، انجام می داد و گفتار و رفتار وی، مستند به دانش حضرت بود و فلسفه این کار، حفاظت از وجود مقدّس امام سجّاد علیه السلام بود.
راوی در ادامه می گوید:
حکیمه علیهاالسلام به من فرمود: همانا تو جزو محدّثان هستی! مگر شما گروه راویان، این حدیث را نقل نمی کنید که: «اِنَّ التّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُقْسَمُ میراثُهُ وَ هُوَ فِی الْحَیاةِ؛ به درستی نهمین فرزند از نسل امام حسین علیه السلام (حضرت مهدی علیه السلام ) میراث و اموالش بین بستگانش تقسیم می شود، در حالی که وی زنده است.»؟29
پناهگاه تشیّع
شهید مطهّری درباره شخصیّت والای این بانوی اندیشمند، می فرماید:
«… تنها «جدّه بودن» سبب شهرتش نشد، مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیّتی دارد که… بعد از امام عسکری علیه السلام «مَفْزَعُ الشّیعه» بود؛ یعنی ملجأ شیعه، این بزرگوار بود. قهراً در آن وقت ـ چون امام عسکری علیه السلام 28 ساله بوده اند که از دنیا رفته اند، علی القاعده مطابق سنّ امام هادی علیه السلام هم حساب بکنیم ـ زنی بین پنجاه و شصت بوده است. این قدر زن باجلالت و با کمالی بوده است که «شیعه» هر مشکلی برایش پیش می آمد، به این زن عرضه می داشت.»
شهید مطهّری بعد از نقل فرمایش حکیمه علیهاالسلام می گوید:
«… وصیّ امام عسکری علیه السلام در باطن، این فرزندی است که مخفی است؛ ولی در ظاهر که نمی شد بگوید وصیّ من اوست؛ در ظاهر وصیّ خودش را این زن با جلالت قرار داده است.»30
عروج
در سال های آغازینِ «غیبت صغرا» شهر سامرّا و خانه امام عسکری علیه السلام مورد توجّه شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام بود؛ به گونه ای که بزرگ بانوی خاندان عسکری، دستورات نوه گرانقدرش را اجرا نموده و موضوع ولادت، غیبت و ظهور امام دوازدهم علیه السلام را برای برخی از شیعیان بیان می کرد. امّا چند سالی از شهادت امام عسکری علیه السلام سپری نشده بود که آن بانوی گرامی بیمار گردید و آثار رحلت در وجودش پدیدار شد. از این رو، «وصیّت» نمود کنار آرامگاه شوهر و پسرش، حضرت عسکریّین علیهماالسلام به خاک سپرده شود.
سرانجام سوسن علیهاالسلام چشم از جهان بربست و روح ملکوتی اش در فردوس برین سُکنا گزید؛ آن روز سرزمین «سُرَّمَنْ رَأی» یکبار دیگر سیه پوش شد و امام زمان علیه السلام در فقدان جدّه ارجمندش داغدار گردید…
هنگام خاکسپاری، به ناگاه جعفر کذّاب حاضر شد و در یک اقدام ناباورانه اعلام کرد: این مکان، خانه من است؛ او را اینجا دفن نکنید.
شیعیان ـ به ویژه بنی هاشم ـ با جعفر به گفت و گو پرداختند؛ امّا وی همچنان مدّعی ملکیّت بود و از دفن پیکر مطهّر مادر امام عسکری علیه السلام جلوگیری می کرد. در همین هنگام، امام مهدی علیه السلام از بین جمعیّت تشییع کننده عبور نموده و در مقابل جعفر کذّاب ایستاد و فرمود:
«یا جَعْفَر! دارُکَ هِیَ أمْ داری؛ ای جعفر! آیا اینجا، خانه تو است یا خانه من؟»
آنگاه امام از دید حاضران پنهان شد، در حالی که جعفر و عوامل نفوذی به میان جمعیّت سوگوار رفته تا آن حجّت الهی را دستگیر کنند،31 غافل از آنکه وی هماره در حفاظت خدا خواهد بود.
شایان توجّه اینکه: از بین مادران امامان علیهم السلام فقط آرامگاه مادر امام عسکری علیه السلام و مادر امام مهدی علیه السلام در شهر سامرّا و مابقی در مدینه منوّره قرار گرفته است.32
بر اساس روایت احمد بن ابراهیم ـ که در سال 262 ق. نزد حکیمه خاتون علیهاالسلام آمده و ایشان، پناهگاه شیعه را «جدّه» معرّفی کرده است ـ تاریخ رحلت آن بانوی جلیل القدر، در سال 262 ق. یا بعد از آن می باشد. امّا طبق نقل «کمال الدّین» (تصحیح استاد علی اکبر غفّاری، ص 501)، گفت و گوی راوی با عمّه امام علیه السلام در سال 282 ق. بود؛ از این رو، وفات مادر امام عسکری علیه السلام در همان سال یا بعد از آن می باشد.
البته در روایت جعفر بن عمرو نیز ـ بدون اشاره به تاریخ ـ آمده است:
«من به سوی عسکر رفتم، در حالی که امّ ابی محمّد علیه السلام زنده بود و با من جماعتی بودند… امام زمان علیه السلام به ما اجازه داد که به پیشگاهش شرفیاب شویم.»33
اسوه عفاف و دانایی
در وصف حضرت سوسن علیهاالسلام می توان به این گفتار بسنده نمود:
امام هادی علیه السلام در حقّش فرموده است: «از هرگونه آفات، عیب، آلایش و پلیدی، منزّه و مبرّا است.»34
در زیارتنامه معصومان علیهم السلام آمده است:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نوراً فی الأصلاب الشّامخة و الأرحام المطهّرة…»
آری، دامن پاک و مطهّر وی، محلّ پرورش امام حسن عسکری علیه السلام بوده و امام مهدی علیه السلام نیز از نسل آن بانوی قُدسی می باشد.
شیخ صدوق: «این نهایت شرف، جلال، فضل و کرامت است که وی واسطه بین امام (عجّ) و امّت بوده و شایستگی حفظ اسرار امامت و وصیّت را داشته است.»35
حسین بن عبدالوّهاب، نویسنده عیون المعجزات: «وی از عارفات و صالحات زنان اهل بیت علیهم السلام بود.»36
علاّمه مجلسی: «وی در نهایت ورع، تقوا، عفاف و صلاح بود.»37
شیخ عبّاس قمی: «او از زنان با معرفت و صالحه بود… در فضل او کافی است که پس از شهادت امام عسکری علیه السلام پناه شیعیان بود.»38
عمادزاده اصفهانی: «وی از زنان پاک طینت و مربّیان بزرگ به شمار می رفت و ایمان کاملی به مقام نبوّت و خاندان ولایت داشت.»39
پی نوشت ها:
1. الارشاد، ج 2، ص 301؛ بحارالانوار، ج 50، ص 236 و 237؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ابوالقاسم سحاب، ج 2، ص 9 و 13؛ مسندالامام العسکری(ع)، عزیزاللّه عُطاردی، ص 49.
* در ضمن، اسم مادر امام هادی(ع) «سمانه» بوده و یکی از اسامی مادر امام مهدی(عجّ) نیز «سوسن» می باشد. (ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 117 ـ 114 و ج 51، ص 18 ـ 15).
2. همان، ج 50، ص 238.
3. همان، ج 36، ص 193 و 194؛ کمال الدّین، (اکمال الدّین)، ترجمه کمره ای، ج 1، ص 423 و 424.
4. ر.ک: ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 24؛ داستان ازدواج معصومین(ع)، ابراهیم بابائی آملی، ص 231، نشر نجبا، قم، دوم، 1381 ش.
5. منتهی الآمال، ج 2، ص 449؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 13.
6. زنان مردآفرین تاریخ، محمد محمدی اشتهاردی، ص 185.
7. گویا امام(ع) جز سوسن، همسری نداشت.
8. اثبات الوصیّة، مسعودی، ص 236، انتشارات بصیرتی، قم؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 6؛ محدّثات شیعه، دکتر نهلا غروی نائینی، ص 223.
9. ر.ک: تاریخ سامرّا، شیخ ذبیح اللّه محلاّتی، ج 1، ص 253، ج 2، ص 303 ـ 268؛ اعیان الشّیعه، ج 2، ص 37؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 1، ص 133 ـ 121؛ منتهی الآمال، ج 2، ص 445 ـ 442.
10. حیاة الامام العسکری(ع)، محمّد جواد طبسی، ص 113 و 114؛ چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبداللّه صالحی، ص 16 و 17، انتشارات مهدی یار، قم، اوّل، 1381 ش (تلخیص).
11. مسند الامام العسکری(ع)، ص 13؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 7؛ دایرة المعارف تشیّع، ج 2، ص 370؛ منتهی الآمال، ج 2، ص 432.
12. منتهی الآمال، ج 2، ص 439 ـ 432؛ زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 121 و 122.
13. منتهی الآمال، ج 2، ص 441 ـ 439.
14. زندگانی رهبران اسلام (انوار البهیّه)، شیخ عبّاس قمی، ترجمه سیّد محمّد صحفی، اسلامیّه، تهران، 1360 ش، ص 348.
15. همان، ص 347 و 348.
16. کمال الدّین، ج 2، ص 178.
17. سیمای آفتاب (سیری در زندگانی حضرت مهدی(عجّ))، حبیب اللّه طاهری، ص 183، نشر مشهور، قم، اوّل، 1378 ش.
18. ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 313 و 330؛ مسند الامام العسکری(ع)، ص 35؛ زندگانی رهبران اسلام، ص 367 و 368.
19. بحارالانوار، ج 50، ص 335 و 336؛ اثبات الوصیّة، ص 247 و 248.
* *. ابوعلی مطهّری، کارگزار امور امام عسکری(ع) بود؛ این مسئله، بیانگر فوق عدالت اوست… (اعیان الشّیعه، ج 3، ص 153 و 154.)
20. زندگانی عسکریّین(ع)، ج 2، ص 32 (با تغییر).
21. همان، ص 35 (با تغییر).
22. بحارالانوار، ج 50، ص 313، 330 و 331؛ مسندالامام العسکری(ع)، ص 35.
23. ر.ک: زندگانی رهبران اسلام، ص 363 و 364؛ بحارالانوار، ج 50، ص 331 و 336؛ حیاة الامام العسکری(ع)، ص 435 ـ 433.
24. ر.ک: کمال الدّین، ج 2، ص 152 ـ 148؛ حیاة الامام العسکری(ع)، ص 434 و 435؛ مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، ص 393.
25. ر.ک: کمال الدّین، ج 2، ص 149؛ بحارالانوار، ج 50، ص 331؛ حیاة الامام العسکری(ع)، ص 434 و 435.
26. کمال الدّین، ج 2، ص 115 و 116؛ ریاحین الشّریعة، ج 3، ص 24.
27. ر.ک: ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 25؛ تاریخ سامرّا، ج 1، ص 252.
28. بحارالانوار، ج 50، پاورقی ص 336 و 337.
29. ر.ک: کمال الدّین، ترجمه کمره ای، ج 2، ص 178 و تصحیح غفّاری، ص 501؛ بحارالانوار، ج 46، ص 19 و 20، ج 51، ص 364؛ زندگانی رهبران اسلام، ص 333 و 334.
30. سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص 249 و 250.
31. ر.ک: کمال الدّین، ج 2، ص 115 و 116؛ مهدی موعود(ع)، ص 774.
32. ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 24.
33. بحارالانوار، ج 51، ص 334.
34. مسندالامام العسکری(ع)، ص 13.
35. ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 25 (به نقل از اکمال الدّین).
36. داستان ازدواج معصومین(ع)، ص 231.
37. ریاحین الشّریعه، ج 3، ص 25 (به نقل از جلاء
منبع : شفیعه محشر