« مرغ باغ ملکوت »
شهدای انقلاب اسلامی ایران
« شهید عابدین جعفری » ( 1 )
اولین روز از اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و سی و شش هجری شمسی ، در خانه محمد جعفری ، نوزادی به د نیا آمد که او را « عابدین » نام نهادند .
وی تا دوران بعد از سیکل را در کنار خانواده و در زادگاهش علی آباد از توابع شهرستان آرادان استان سمنان ، گذراند .
بعد از اینکه سیکلش را گرفت ، یک روز شال و کلاه کرد و رفت تهران . محیط بسته روستا ، فقر مالی و مهم تر فقر فرهنگی آن جا را نتوانست تحمل کند .
رفت توی ارتش ، آن هم نیروی هوایی .
حدود دو سال در نیروی هوایی ارتش خدمت کرد . تا اینکه او را از ارتش اخراج کردند .
گفته بودند نمرۀ زبانش کم شده و عذرش را خواسته اند . هیچ کداممان حرفشان را باور نکردیم . خودش هم چیزی نمی گفت .
هم اتاقی هایش گفتند که با فرمانده سر مسائل اعتقادی درگیر شده بود ؛ سرِ نتراشیدن ریش و نماز خواندن .
به جهت داشتن روحیات مذهبی و در گیری با مافوقش از ارتش اخراج شد .
***
بعد از نماز خوابید . پرسیدم : « مگه سر کار نمی ری ؟ »
این بار راستش را گفت : « اخراجم کردن . »
به تازگی در شرکتی که خارجی ها سرمایه گذاری کرده بودند ، تلفن چی شده بود .
با خارجی ها انگلیسی صحبت می کرد . دوستش داشتند .
پرسیدم : « سرِ چی بیرونت کردن ؟ اونا که از کارت راضی بودن ؟ »