«حرکت جهان به سوی معنویت و آسیبهای آن»
آنچه در تمدن غرب جاری است، مثبت یا منفی، همه به نفع تمدن مهدوی مصادره خواهد شد !
ما تصور میکنیم آنچه که امروزه در تمدن غرب-برآمده از تجربۀ تاریخی حیات بشر- جاری است، چه مثبت و چه منفی همه به نفع تمدن مهدوی مصادره خواهد شد. مفاهیم انسانیای که در تمدن غرب مورد استفاده قرار گرفته-و ذیل مجموعۀ حقوق بشر تبین شده؛ مثل آزادی و انواع حقوق انسانها که ممکن است در قشر بانوان «فمینسیم» نام بگیرد- همۀ اینها مقدمهساز این خواهد بود که انتظارات بشر از زندگی افزایش پیدا کند، و وقتی که انتظار انسان از زندگی افزایش پیدا کرد، آنوقت کسی که میتواند بیاید و این انتظارات را برآورده کند، تمدن مهدوی خواهد بود. منتها ما باید این را از حالت شعار یا حدس و گمان در بیاوریم، حتی از حالت اعتقاد و تعبدی بودن هم در بیاوریم و آن را به یک امر ملموس عینی تبدیل کنیم.
به عنوان نمونه، یکی از این مفاهیم حقوق بشری که از ارکان تفکر و فرهنگ غربی بهحساب میآید را مثال میزنیم: موضوع آزادی و آزادیهای اجتماعی و در ذیل آن، موضوع آزادی بیان که در غرب مطرح شده و شعار بسیار جذابی است. حتی آزادی، شعار انقلاب اسلامی ایران هم قرار گرفت: «استقلال، آزادی» و هنوز هم از آن دفاع میشود و این شعار در همۀ جهان، زنده است.
چرا در اسلام به مفهوم آزادی، اینقدر بها داده نشده؟ / چرا مفهوم آزادی در قرآن کریم بیان نشده؟
دو سؤال کلیدی دربارۀ این شعار آزادی وجود دارد. یکی اینکه: چرا در اسلام به مفهوم آزادی، اینقدر بها داده نشده؟ چرا این مفهوم در قرآن کریم بیان نشده؟ چه رسد به اینکه بخواهد به عنوان مفهوم کلیدی مطرح شود! و از آن طرف، چرا در انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک شعار کلیدی مطرح شده؟ آیا ما باید آیات قرآن را طوری تفسیر کنیم که از آنها آزادی در بیاید؟ یا اینکه باید بگوییم اسلام به آزادی اعتقاد ندارد و به ارزشهای دیگری بها میدهد؟
خداوند میفرماید: «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین»(انعام/59) هیچ خشک و تری نیست یا هیچ موضوعی نیست که در قرآن کریم به آن پرداخته نشده باشد. امام صادق(ع) میفرماید: همۀ سخنانی که بشر به آن نیاز دارد در قرآن هست، ولی مهم این است که انسانها بتوانند آن را درک کنند و بفهمند.(إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعِبَادُ حَتَّى لَا یَسْتَطِیعَ عَبْدٌ یَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیه؛ کافی/1/59)
آیا میشود مفهومی مثل آزادی که امروز یک مفهوم حیاتی برای بشر محسوب میشود-و یکی از کلیدیترین مفاهیم فکر لیبرالی و فرهنگ جهانی قرار گرفته- در قرآن به آن پرداخته نشده باشد؟ آیا این پرداخته نشدن ناشی از این بوده که این مفهوم در زمان نزول قرآن یک «مسأله» نبوده؟ و در این صورت، آیا دلیل بر این نمیشود که قرآن ناقص است؟ یا اینکه بشر باید حیات خودش را طوری تنظیم کند که دیگر به این موضوع اهمیت ندهد؟
ما از «آزادی» چه انتظاری داریم؟/«حق انتخاب»، «حق اظهار نظر»، «حق اندیشیدن» و «مبارزه با ظلم» از آثار آزادی هستند
ما از آزادی بیان و آزادیهای اجتماعی به صورت کلان چه انتظاری داریم؟ از پرداختن به این مفاهیم به دنبال چه میگردیم؟ در پاسخ، میتوان این موارد را برشمرد: 1- حقّ انتخاب آزاد 2- حق اظهار نظر 3- حق اندیشیدن 4- ابزاری برای مبارزه با ظلم. و همچنین برخی از فواید دیگری که میتوانیم برای آزادی در نظر بگیریم. اینها از حقوق انسانها هستند که وقتی در مفهوم آزادی دقت میکنیم و آن را تجزیه و تحلیل(آنالیز) کنیم، میبینیم که اقسام و ابعاد مختلفی پیدا میکند.