27 تیر 1394
نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد
ساقی از میمنت عید دهد باده صاف
جرعه گیرید چو معشوق به خم رهبر شد
مطربا نغمه عیدانه زن و دست فراز
که ز هر پرده نغزت هله ای دیگر شد
صد کنم شکر بر این عید که از عرش رسید
صد کشم رشک که ایام صیام آخر شد
فرصتی بود که این تیره ی دل صاف شود
نعمتی بود که بر تشنه لبان کوثر شد
آتشی بود که در سردی سوزان وجود
دم گرمی شد و در مجمر دل اخگر شد
وای بر ما که از این جام نگیریم لبی
حیف زان آتش اگر سوخت و خاکستر شد
حالیا عید شد و رونق می افزون گشت
مستی افزون کند این باده چو پر شکر شد
نظر دهید »