4 ابهام ، راجع به مقبره کوروش
« 4 ابهام ، در مورد مقبره کوروش »
اخیراً بنای مقبره مادر سلیمان در مجاورت پاسارگاد فعلی[1] ، به مقبره کوروش، نسبت داده میشود ؛ اینکه اوّلاً آیا این بناء ، اساساً یک مقبره است یا خیر ؛
همچنین در صورت مقبره بودن، در اینکه مقبره چه کسی است: مادر سلیمان نبی (علیهالسلام) یا مادر سلیمانی که چهاردهمین خلیفه بعد از حضرت علی علیه السلام بوده و یا هر کس دیگر، محل نقد و نظرات زیادی شده است .
مقبره مادر سلیمان در دشت مُرغاب
افرادی که این بناء، را به عنوان یک مقبره به کوروش، نسبت میدهند باید برای حداقل 4 اشکال زیر ، پاسخهای مناسبی داشته باشند و إلا ادعای آنان، مسموع نخواهد بود :
اشکال نخست : جناب کوروش، در نبردش با ماساژتها در شمال شرق ایران فعلی در نزدیکی آذربایجان و مجاورت رود ارس، کشته شده است ؛
چگونگی به دست آوردن جنازه بدون سر کوروش، در آن نبرد سنگینی که منجر به کشته شدن فرمانده ارشد جنگ (کوروش) شده ، همچنین حمل آن تا پاسارگاد فعلی که در خوشبینانهترین حالت، قریب به 1500 کیلومتر فاصله وجود دارد ابهام بزرگی است که پیش از ابهامزدایی از آن، جزم به اینکه بناء مذکور، مقبره کوروش است منطقی نخواهد بود.
پیمودن بیش از 100 کیلومتر در هر شبانهروز توسّط اسبی که حامل جنازه پادشاه سر بریده است قابل تصوّر نیست. گرچه پذیرش همان صد کیلومتر نیز موجه نیست با این حال با در نظر گرفتن حداقل فاصله از محل کشته شدن کوروش تا پاسارگاد فعلی، پیمودن این مسیر به حداقل 15 روز، زمان نیاز دارد.
اشکال دوم : ابهام دیگر، این است که کوروشی که برای ما معرفی شده، یک فرد مجوسی[2] است بنا به اذعان تمام کتب فقهی و اصیل زردشت که هم اکنون نیز موجود است ، دفن میّت در دین مجوس، ممنوع است .
بلکه آنها معتقدند وقتی روح از جسد ، خارج میشود اهریمن ، جای او را میگیرد .
حتی قائلند که هر چه آن شخص، پاکتر بوده، پس از مرگش، اهریمن قویتری، در پیکرش نفوذ میکند و لذا اگر مرده ، دفن یا سوزانده شود به خاطر حلول اهریمن در پیکر آن مرده ، خاک و آتش که در دین مجوس و زرتشت ، قداست عجیبی دارد آلوده میشود از همین روی ، آنها معتقدند برای نابود کردن آن اهریمن ، باید جسد مرده را در دخمهها که دور از محل سکونت شهر قرار دارد انداخت تا خوراک کرکسها شوند و بدین وسیله، از اهریمنی که در جسد مرده، نفوذه کرده راحت میشوند.
خلاصه آنکه کوروشی که مجوسی و زرتشتی مذهب است ، نمیتوانسته وصیّت به دفن شدن بکند زیرا این مسئله یعنی دفن جسد و به تَبَعِ آن وصیّت به دفن شدن در دین زرتشت، به قدری قبیح بوده که حتی اگر هم کوروش به آن وصیّت نموده باشد عمل کردن به آن، دور از باور است چون در دین زرتشت،مجازاتهای سنگینی برای کسانی که مردهای را دفن کنند تعریف شده !
اگر بخواهم مثالی بزنم باید بگویم مجوسی بودن کوروش به همراه پذیرفتن این مطلب که او وصیّت کرده پس از مرگ، مرا دفن کنید مثل آن است که بزرگی از مسلمانان، وصیّت کند وقتی مُردَم در مجلس سوگی که به مناسبت فوت من برگزار میشود از مهمانان با گوشت خوک، پذیرایی نمایید !
هر چقدر این بعید است آن بعیدتر است . زیرا گرچه خوردن گوشت خوک، در دین اسلام از محرمات بزرگ است با این حال، هرگز برای کسی که با گوشت خوک از کسی پذیرایی کند مجازاتی مانند آنچه در دین زرتشت برای کسانی که مردهای را دفن میکنند وضع نشده و عجیبتر آنکه کسی بگوید پس از مرگ کوروش ، به وصیّت او عمل شده است.
به برخی از بخشهای 47 _ 48 _ 49 وندیداد ، در این رابطه توجه کنید :
ای دادار جهان استومند !
اگر کسی شیوههای پاک کردن آلودگان ( که یکی از آنها ، انداختن جسد مرده، در دخمه است ) را آن گونه که در دین مزدا آمده نیاموخته باشد و بخواهد ناپاکی را پاک کند ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهورامزدا پاسخ داد : مزداپرستان باید او را به بند درکشند ، نخست دستهایش را ببندند آنگاه جامههایش را از تن برگیرند پس آنگاه پوستش را از تن برکشند و سرش را از تن ببرند و مردارش را نزد آزمندترین پرندگان آفریده سپندمینو نزد پرندگان مردارخوار ، نزد غرابان ببندازند و چنین بگویند : مردی که در اینجاست از همه اندیشهها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است .[3]
اشکال سوم : ابهام دیگر، مطالبی است که در کتب سیّاحان و جهانگردان و مورّخین قرون سابق بر جای مانده است؛
در آثار به جا مانده از جهانگردانی که در قرون متمادی از سال 1200 تا 1810 میلادی از آنجا عبور کردهاند از آن مکان با عنوان «مقبره مادر سلیمان» یاد نمودهاند.
از جمله: دلاواله[4]، اوزلی[5]، لاسِن[6]، اوپرت[7]، سایس[8] و ژاندیولافوآ[9]؛ نامبردگان، آرامگاه کورش و بناء پاسارگاد را نه در محلّ پاسارگاد فعلی در دشت مُرغاب بلکه جایی در اطراف فسا میدانستند.
اشکال چهارم : نخستین کسی که در سال 1811 میلادی ادعا نمود آن مکان و آن مقبره، متعلّق به کوروش است جهانگردی به نام «جیمز موریه» بود که بعداً از نظریه خود پشیمان شد .
در حالیکه افراد زیادی همچون: گروتفند[10]، کورزون[11]، هرتسفلد[12]، سِر رابرت کرپورتر[13] و کلودیوس جیمز ریچ[14] که بعد از او این مطلب را بیان کردند تکرار و تقلید از گفته کسی بود که از قول خود، پشیمان گشته بود .
تقلیدی بودن گفته مورّخین پس از جیمز موریه، به صراحت در بیان برخی از آنان بیان شده است. جیمز موریه پس از برگشتن از گفته خویش، قبر کوروش و شهر پاسارگاد را در نزدیکی شهر فسا، تخمین زده است.
————————————————————————————-
[1] در مشهد مُرغاب
[2] یا همان، زردشتی مذهب
[3] بنگرید به: اوستا، پژوهش استاد پورداود، گزارش دکتر دوستخواه، انتشارات مروارید، نسخه انجمن زرتشتیان آلمان، ج 2 ص 779 - 780
[4] پیترو دلا واله (به ایتالیایی: Pietro Della Valle) (زاده: ۱۵۸۶ – درگذشت: ۱۶۵۲) جهانگرد ایتالیایی بود که به چند کشور شرقی سفر کرد.
[5] ویلیام اوزلی (به انگلیسی: William Ouseley) (زاده: ۱۷۶۷ _ در گذشت: ۱۸۴۲) ایرانشناس انگلیسی است که در اوایل سلطنت فتحعلی شاه قاجار به شیراز سفر کرده و نتایج آنرا در سفرنامهای منتشر نموده است.
[6] کریستین لسن (Christian Lassen)
[7] ژول اوپرت؛ (۱۸۲۵/ ۱۹۰۵) زبانشناس بنام یهودی آلمانی - فرانسوی در سده ۱۹
[8] سایس (sayce) صاحب کتاب «the ancient empires of the east» مرتبط با کوروش و هخامنشیان
[9] مادام ژان دیولافوا (۱۸۵۱/ ۱۹۱۶) همسر مارسل اوگوست دیولافوا، مهندس راه و ساختمان و باستانشناس فرانسوی بود و به همراه همسرش از سوی دولت فرانسه برای انجام کاوشهای باستانشناسی سه بار به ایران سفر کردند.
[10] گئورگ فریدریش گروتِفِند (به آلمانی: Georg Friedrich Grotefend) (زاده ۹ ژوئن ۱۷۷۵ - درگذشت ۱۵ دسامبر ۱۸۵۳)
[11] لرد کورزون(Lord Curzon) در کتاب “ایران و مسئله ایران”
[12] ارنست امیل هرتسفلد (به انگلیسی: Ernst Emil Herzfeld) (متولد ۲۳ ژوئیه ۱۸۷۹ - درگذشت ۲۰ ژانویه ۱۹۴۸) باستانشناس و ایرانشناس آلمانی.
[13] رابرت کرپورتر (به انگلیسی: Robert Ker Porter) (1777/ 1842) یک جهانگرد و دیپلمات و نویسنده انگلیسی بود. وی در سال ۱۸۱۸ میلادی از پاسارگاد بازدید کرده است. شهبازی در کتاب “راهنمای جامع پاسارگاد” صفحه ۱۲۳ به اشتباه او را اوّلین کسی میداند که این بناء را آرامگاه کورش خوانده است.
[14] کلودیوس جیمز ریچ (Claudius James Rich) برای منافع تجاری کمپانی انگلیسی هند شرقی در بغداد کار میکرد.
مسعود رضانژاد فهادان/ اصفهان/ 21 اسفند 93