« مرغ باغ ملکوت »
موفقیت شهر سوخته در چشم پزشکی (بخش اول)
پیشرفتهای ایرانیان باستان در زمینه چشمپزشکی :
یکی از ابداعات مهم بشری در ارتباط با بینایی، عینک است. با توجه به اهمیت آن، پژوهشگران تاریخ علم تلاش دارند اطلاعات کاملی از پیشینه و چگونگی تکامل عینک به دست آورند. اروپاییان معتقدند که آغاز ساخت عینک در قرنهای سیزدهم و چهاردهم میلادی بوده است. (چون خداوند انسان را موجودی نیازمند خلق کرده است، بنابراین هرگاه احساس نیاز کند، خداوند مشتاقانه او را هدایت میکند تا نیازش را برطرف کند. این امر دلیل پیشرفت انسان بوده است.)اما شرقیها میگویند در هزاره سوم و چهارم قبل از میلاد، عینک استفاده شده است. بنابراین لازم است مراکز علوم بینایی و بیناییشناسی در ایران با انجام پژوهشهایی، موفقیتهای ایرانیان را در ارتباط با علوم بینایی نشان دهند.
دستاوردهای ایرانیها در علوم بینایی :
در سالهای آغازین هزاره سوم بعد از میلاد بحث خطکشی با دقت نیم میلیمتر مطرح میشود که نشان از انجام کارهای محاسباتی دقیق از هزاره سوم پیش ازمیلاد دارد و اسلام وارث چنین علمی است که شکوفایی تمدن آن دو برابرتمدن یونان بوده است و سرانجام مسلمانان موفق میشوند که خیلی مستقیمتر و چند جانبهتر از یونان، جهان غرب را تحت تأثیر قرار دهند(آرام، ۱۳۶۶ش، ص۲۴). که یکی از آثار آن موضوع علوم بینایی است.
از آنجاییکه شهر سوخته معتبرترین و بزرگترین نماد تمدنهای دشت سیستان است، مطالعه مواد فرهنگی موجود در این شهر تنها به بررسی آثار و مواد مادی باستانی منحصر نمیشود، بلکه از راه مطالعه و بررسی بقایای مواد فرهنگی مختلف آن میتوان سیر تحول علوم و فنون مختلف خصوصاً علوم بینایی و بیناییشناسی را در فلات ایران مشاهده کرد.
چشم مصنوعی با قیر :
یکی از جالبترین اشیای یافت شده، طی کاوشهای سال (۱۳۸۵ ش) در تدفین شماره (۶۷۰۵) ، یک شی نیمکره بود که داخل چشم چپ بانویی مدفون شده در این قبر قرار گرفته بود. مطالعات مقدماتی انسانشناسی انجام شده روی جمجه این فرد نشان میدهد که در زیر طاق ابرو و داخل حدقه چشم چپ وی آثار آبسه وجود داشته است.
به دلیلی زمان زیادی که بخش زیرین این چشم مصنوعی با پلک در تماس بوده است، برخی از بقایای این چشم مصنوعی در قسمت صاف پشت چشم دیده شده است. در ارتباط با جنس و مادهای که چشم مذکور با آن ساخته شده نیاز به انجام آزمایشاتی است که ماده اصلی تشکیل دهنده این چشم مصنوعی را مشخص کند، اما به نظر میرسد که ماده اصلی چشم مذکور قیر طبیعی مخلوط با چربی جانوری بوده است، زیرا با محاسبه وزن مخصوص شی مورد نظر مشخص شدکه وزن مخصوص قیر طبیعی نزدیکترین وزن مخصوص مواد موجود در طبیعت با شئ مورد نظر است (سیدسجادی، ۱۳۸۷ش.) چشم مصنوعی چه با روش قالبگیری ساخته شده باشد چه با روش تراش، در هر صورت محاسباتی دقیق نیاز بوده است. در واقع تعیین قطر لازم، تعیین انحنا و وزن قابل تحمل چشم مصنوعی همه از جزییاتی است که باید به آنها توجه میشده است و این امر صورت گرفته است، دقیقا مشابه با همان روشی که در ساخت عینک استخوانی لحاظ شده بود.
علاوه بر موار ذکر شده، این چشم مصنوعی میبایست طوری طراحی میشد که بتواند نمایی قابل قبول از چشم را دارا باشد. بنابراین برای نشان دادن عنبیه طراحان این چشم مصنوعی نمیتوانستند به یک سطح رنگین که وسط آن سیاه باشد، اکتفا کنند. در واقع در اوایل هزاره سوم بعد از میلاد در طراحی عدسیهای تماسی این نکته به دقت رعایت میشود، زیرا طراحی رنگی عنبیه باید طوری انجام گیرد که بتواند تا حدودی پیچیدگی ترکیبی آنرا نشان دهد تا حالت طبیعی چشم با استفاده از عدسی تماسی همچنان حفظ شود که در هزاره سوم پیش از میلاد در طراحی چشم مصنوعی دقیقاً این مهم مورد توجه بوده است؛ موضوعی اضافی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت.
باید توجه داشت که عنبیه پردهای عضلانی و عروقی است که عروق خونی آن به شکل مارپیچی مخروطی بوده (که نوک آن به سمت مردمک است) عنبیه به صورت شعاعی به سمت حاشیه مردمک امتداد مییابد و عضله گشاد کننده آن از ریشه عنبیه شروع میشود و تا عضله «اسفنکتر» پیش میرود.
تمام ظرافتهای یک چشم :
سازنده هنرمند چشم مصنوعی تلاش کرده که عروق و عضلات و حفرههای موجود بین آنها را به طریقی نشان دهد که میتوان استنباط کرد ذرهبینی جهت مطالعه چشم در اختیار داشته و روی این چشم مصنوعی ریزترین مویرگهای عنبیه توسط مفتولهای طلایی به قطر کمتر از نیم میلیمتر طراحی شدهاند. در ظرافت به کار گرفته شده برای طراحی مویرگها در چشم مصنوعی با عنبیه چشم انسان مقایسه میشود. بررسیهای انجام شده در سطح چشم مصنوعی نشان میدهد که این مفتولها در حقیقت همان نقش مویرگها را داشتهاند. با توجه به این مهم یادآوری میشودکه سطح خارجی صلبیه توسط لایه نازکی بافتهای قابل انعطاف ظریف به نام «اپیاسکلرا» پوشیده شده است که حاوی عروق متعددی است و قرنیه را تغذیه میکنند. با در نظر گرفتن این مهم میتوان گفت طراح چشم مصنوعی بر اساس مطالعاتی که بر روی کره چشم داشته و احتمالاً از ذره بینی هم استفاده میکرده است، توانسته عروقی همانند عروق سطحی چشم در سطح محدب چشم مصنوعی طراحی شده خود ایجاد کند.
این آگاهی از وضعیت کالبدشناسی عنبیه در اوایل هزاره سوم بعد از میلاد که در اختیار علوم بینایی قرارگرفته، نتیجه مطالعات و تحقیقات کالبدشناسان قرون اخیر با استفاده از امکاناتی همچون میکروسکوپ است، مهم اینجاست که در اواخر هزاره سوم قبل از میلاد انسان توانسته این نکته را دریابد وآن را در ساخت چشم مصنوعی به کار گیرد و با کمک دایره داخلی کوچکی مردمک را طراحی و خطوط شعاعی را از آن منشعب کند و دایره اصلی را که همان عنبیه باشد با دایره چشم متحدالمرکز سازد بهگونهای که اختلاف بین دو کانون متحدالمرکز تنها و کمتر از یک میلیمتر باشد
یادآوری نکتهای بسیار ضروری است و آن اینکه اگر در آغاز هزاره سوم بعد از میلاد با یک پرگار دو دایره متحدالمرکز با دو حرکت رسم شود به احتمال زیاد اختلاف فاصله بین مرکز دو دایره بیش از اختلاف موجود در دوایر متحدالمرکز چشم مصنوعی خواهد بود.
نقوش موجود روی سطح محدب نه تنها از دیدگاه هنری بلکه از نظر هندسی نیز مورد مطالعه قرار گرفته و نقشهای هندسی موجود روی سطح محدب چشم مصنوعی مرکب از هشت خط شعاعی منظم بوده است. از دایره کوچک مرکزی نیز بخش معروف به تخمچشم منشعب شده و به اطراف کشیده شده است. از دایره کوچک مرکزی نیز بخش معروف به تخم چشم منشعب شده و به اطراف کشیده شده است.
این نقوش خطوطی هستند که بسیار هنرمندانه ترسیم شدهاند. در کنار خطهای ساده، تعدادی خطهای ترکیبی دیگری نیز در روی چشم وجود دارد. بررسیهای انجام شده بر روی خطوط اصلی سطح محدب چشم مصنوعی نشان میدهد، خطوط مذکور با آگاهی کامل از علم هندسه کنده شدهاند. نمونههای فراوانی از چشمهای ساخته شده توسط هنرمندان در دورههای مختلف تاریخی وجود دارد، ولی در هیچ کدام تا این حد تلاش نشده که شکل عنبیه همچون عنبیه انسان طبیعی طراحی شود. در ضمن بعید بهنظر میرسد که طراحی و ساخت چنین کار ظریفی بدون کمک وسیله کمک دید (مانند ذره بین) انجام شده باشد. در این چشم مصنوعی مسلماً مردمک عنبیه و سفیده چشم قابل تشخیص بوده و باید توجه داشت که یک سلسله خطوط موازی که تقریباً یک لوزی را تشکیل میدهند در پیرامون مردمک دیده میشود.
آثار بسیارکمی از رنگ سفید به شکل لکههای بسیار کوچکی در روی بخش سفیده چشم مصنوعی وجود دارد. با توجه به این مهم میتوان گفت اصول ظاهری لازم برای ساخت چشم مصنوعی در ارتباط با رنگ سفیده چشم و وضعیت خاص عنبیه رعایت شده بوده است. جهت نگهداری و اتصال آن به حدقه چشم از دو سوراخ جانبی واقع در دو سوی این چشم مصنوعی استفاده شده است. در سبد حصیری که در این قبر در کنار متوفی به دست آمده، کیسه چرمی یافت شده است و به نظر میرسد که کیسه چرمی موجود در سبد حصیری این قبر نوعی «جا عدسی» بوده که در مواقع مورد نیاز مثلاً هنگام خواب از آن برای نگهداری چشم مذکور استفاده میشده است.
جا چشمی :
واژه جا عدسی، در اوایل هزاره سوم بعد از میلاد واژهای است آشنا با کاربردی مشخص. در صورتی که این واژه برای نامیدن شیای به کار میرود که در هزاره سوم پیش از میلاد ساخته شده است، یعنی بشر از ابتدای تاریخ پی به این مهم برده بود که هر شئی خاصی را که میسازد برای آن محفظه مخصوصی هم طراحی نماید تا در مواقعی که مورد استفاده نیست، جهت سالم ماندن آن را درون محفظه مخصوص قرار دهد. طراحی چنین وسیلهای ابتکاری است عالی و به کمک همین ابتکار میتوان به فرهنگ و تکنولوژی رایج در هزاره سوم پیش از میلاد نیز پی برد.
کشف این جاعدسی یا به مفهوم درستتر «جای چشم مصنوعی» این تداعی را در ذهن ایجاد میکند که احتمالاً برای عینک استخوانی کشف شده در «یانیک تپه» آذربایجان درهزاره چهارم و سوم قبل از میلاد نیزجا عینکی خاصی طراحی شده بوده، البته باید گفت در محل کشف عینک استخوانی محفظهای همچون کیف به عنوان جا عینکی به دست نیامده بود، اما با کشف این جا چشم مصنوعی میتوان با اطمینان بیشتری احتمال داد که چنین چیزی هم برای آن عینک طراحی شده که در اثر مرور زمان از بین رفته است. دلیل این نکته تصویر کیسه چرمیای است که مشخص است با زحمت و مهارت زیادی بازسازی شده است.
میرغفارصحیحی اسکویی
محمود عباسی
هاله کنگری
منبع: روزنامه سپید – شماره ۴۸۷ – ۵ آذر ۱۳۹۳