« مرغ باغ ملکوت »
14 اردیبهشت 1394
خدا حافظ ، ای برادر زینب !
به خون غلطان ، در برابر زینب
حسین جان ! ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان ، به حلقۀ خاتم
برادر جان ! بی تو در دل صحرا
شده تنها ، خواهرت گل زهرا
ز زخم تنت ، روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوز و آه یتیمان
تنت بی سر ، مانده در دل صحرا
سرت هر دم ، روی نیزه اعدا
سرت بر نی ، خون چکد به بیابان
——
کند گریه ، خواهر تو به هر شب
شده محمل ، جای روضۀ زینب
تو ای سورۀ پاره در بر زینب
مزن دست و پا ، در برابر زینب
——
به شهر شام ، در هجوم نظر ها
کند خنده ، دشمنت به غم ما
زند سیلی ، دشمنت به رخ من
دلم خون است ، از جسارت دشمن
حسین جان ! ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان ، به حلقۀ خاتم