« مرغ باغ ملکوت »
06 اردیبهشت 1394
یارم نفسی مهلت دیدار ندارد
از بخت من امشب دل بیدار ندارد
یا من به تمنای دلش کار نکردم
یا او دگر از غصه ، سر یار ندارد
این چرخ بد آهنگ فلک ، از سر غیرت
هیچ عاطفه ای بر سر پرگار ندارد
غارتگر عشق ازلی شد به تغابن
افسوس که دیگر سر تیمار ندارد
با ما سخن از عیش مگویید دگر بار
این دل، دگر آشفتۀ غمخوار ندارد
در رهگذر عشق که همواره دو راهی است
این لعبت آزرده ، خریدار ندارد !
صبا ملکوتی