« مرغ باغ ملکوت »
22 اسفند 1393
درد از كرانه هاي شكيبايي ام گذشت
وز حد ز هجر روي تو تنهايي ام گذشت
درد و حضور ماتم و افسون بهانه بود
صبر و قرار از دل دريايي ام گذشت
* * * *
در كدامين روز آدينه
تو را خواهم ديد ؟
اي سوار شرف و غيرت و درد !
و كدامين شب من نوراني ست ؟ !
صبا ملكوتي