« مرغ باغ ملکوت »
یا مولا دلم تنگ اومده ، شیشه دلم ای خدا زیر سنگ اومده !
در ديـده به جای خواب ، آب است مرا
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
زيـرا كـه بـه ديــدنـت شـتـاب است مرا
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
گويند بخـواب ، تـا كه به خـوابش بينی
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
ای بی خبران چه وقت خواب است مرا
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
ای لـالـه ، تــو هــمـرنـگ رخ يــار مـنی
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
ای غــنـچـه تـو چـون دهــان دلـدار منی
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
ای ماهم اگـر مثـل شـكر ، خـنده كنی
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
گــويــم كـه نــگـار شــهـر و گــلـزار منی
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
بـلبل به سـرچـشمه ، چه كـار آمده ای ؟
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
يـا تـشنـه شـدی يـا بـه شـكـار آمده ای
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
نی تشنه شدی ، نی به شكار آمده ای
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده
ديـــوانــه شــدی ، ديـــدن يـــار آمده ای!
یا مولا دلم تنگ اومده شیشه دلم آی خدا زیر سنگ اومده