« مرغ باغ ملکوت »
آغاز امامت حضرت علي بن موسي الرضا المرتضي عليه السلام
برتمامي ارادتمندان حضرتش مبارك باد !
زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار) ؛ ص115
[ در سفر به طوس در شهر نيشابور : ]
امام عليه السّلام استر را نگه داشت و سايبان را كنارى زد چشم جمعيت بجمال انورش روشن گرديد گيسوان مباركش شبيه
گيسوان پيامبر اكرم بود تمام طبقات ايستاده محور در تماشاى رخسار مباركش بودند. بعضى با مشاهده آن جناب فريادى از
شادى كشيدند عدهاى واله بار اشك شوق مي ريختند از اين موهبت هر كدام بطريقى قدردانى ميكردند بعضى از شوق گريبان
چاك مي زدند و خويش را در خاك ميانداختند لجام استر را مى بوسيدند گردن برافراشته تا آن جناب را مشاهده نمايند تا ظهر
بطول انجاميد در اين موقع نويسندگان و قضاة فرياد كشيدند مردم گوش كنيد و حفظ نمائيد فرزند پيامبر را نيازاريد ساكت باشيد. بيست و چهار هزار قلمدان خارج شد غير از كسانى كه دوات بكار بردند تقاضاكننده ابو زرعه و محمّد بن اسلم طوسى بودند.
امام فرمود: پدرم موسى بن جعفر از پدرش حضرت صادق نقل كرد ايشان از محمّد بن علي و آن سرور از علي بن الحسين و آن
جناب از حسين بن علي شهيد كربلا و حسين بن علي از امير المؤمنين علي بن ابى طالب و علي از پيامبر اكرم آن جناب از
جبرئيل او گفت: از خداى متعال شنيدم فرمود:
«كلمة لا اله الا اللَّه حصنى فمن قالها دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى»
. راست گفته اند: خدا و جبرئيل و پيامبر اكرم و ائمه طاهرين عليهم السّلام.
استاد ابو القاسم قشيرى گفت: اين حديث را با همين سند يكى از امراء سامانى با طلا نوشت و وصيت كرد با او دفن كنند پس
از اينكه از دنيا رفت در خواب او را ديدند و گفتند خدا با تو چه كرد گفت مرا بخشيد بواسطه تلفظ به
لا اله الا اللَّه
و تصديق پيامبرى محمّد مصطفى با اخلاص و بواسطه اينكه آن حديث را از جهت احترام و عظمت با طلا نوشتم.[1]
همين كه مركب آن جناب براه افتاد با صداى بلند فرياد زد:
«بشروطها و انا من شروطها»
گفتن اين كلمه داراى شرطهائى است كه من يكى از شرائط آن هستم.[1]
[1] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام ( ترجمه جلد 49 بحار الأنوار) - تهران، چاپ: اول، 1380 ش.