16 شهریور 1395
داستان دنباله دار
فصل دوم :
قسمت هفتاد و دو :
بعد از نماز صبح مشغول خواندن قرآن بودم که مجید کیفش را از کنار اتاق برداشت و آهسته زمزمه کرد : « الهه جان ! من دارم میرم ، کاری نداری ؟ »
سرم را بالا آوردم تا جواب خداحافظی اش را بدهم که دیدم… بیشتر »
نظر دهید »