20 - القُرآنُ هُوَ الدَّواءُ .
قرآن است كه شفاى درد است ؛
مصطفى گفت خواجه دو جهان هست هر درد را دوا قرآن
گويند كه [ حضرت ] مصطفى ( صلّي الله عليه و آله و سلّم ) اين خبر بدان سبب گفت ،
كه قومى از اصحاب وى به جائى مى رفتند .
در راه به نزديك قبيله اى رسيدند از عرب ؛
فرود آمدند و از ايشان چيزى خواستند كه بخورند ،
ايشان چيزى ندادند .
ساعتى بر آمد ؛ از آن قبيله شخصى بيرون آمد و اصحاب را گفت كه :
رئيس ما را مار گزيده است و سخت بى آرام شده است و بر زمين قرار نمى گيرد ،
به نزديك شما چيزى باشد كه بدان راحت وى باشد ؟
از اين جماعت اصحاب ، مردى گفت كه :
من افسونى مى دانم كه شفاى وى مى شود ، وليكن ما از شما مهمانى خواستيم نداديد ،
مرد گفت : هر كه اين رنج از وى بردارد ( او را يك گله گوسفند به مزد مى دهيم )
آن صحابى برخاست و به نزديك مار گزيده آمد و فاتحة الكتاب برخواند و باد بر جاى زخم دميد ،
مار گزيده در حال شفا يافت و بياراميد .
گله گوسفند به مزد بدادند .
جماعت اصحاب خواستند كه قسمت كنند .
خداوند افسون منع كرد و گفت :
بيا تا به نزديك [ حضرت ] مصطفى ( صلّي الله عليه و آله و سلّم ) رويم ؛
آن كنيم كه رسول ( صلّي الله عليه و آله و سلّم ) فرمايد ،
چون به نزديك [ حضرت ] رسول ( صلّي الله عليه و آله و سلّم ) رفتند و حال ، باز گفتند ؛
[ حضرت ] رسول ( صلّي الله عليه و آله و سلّم ) فرمود كه : قسمت كنيد و مرا نيز نصيبى دهيد .
اين خبر دليل است كه هر آنچه به مزد آموزيدن ستانند حلال باشد .
شهاب الأخبار ، قاضی قضاعی ( ره )