معجزات حضرت ختمی مرتبت صلّی الله علیه و آله و سلم
« زائده، کنیز عمر »
34 - عمر کنیزی داشت به نام « زائده » ؛ زیاد حضور پیامبر میرسید و خدمتش میکرد .
شبی خدمت آن حضرت رسید و گفت : خمیری درست کردم و آتش افروختم که آن را بپزم ،
سواره ای را دیدم که کسی را زیباتر از او ندیده بودم ،
او به من گفت : حال حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله چگونه است ؟
گفتم : خوب است ، مردم را به سوی خدا دعوت میکند .
گفت : زمانی که خدمت حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله رسیدی ، سلام مرا به او برسان و بگو :
خازن بهشت میگوید : خدا برای امت تو بهشت را سه قسمت کرده است :
یک قسم ، بدون حساب وارد بهشت میشوند .
و قسم دوّم با حساب آسان وارد بهشت میشوند .
و قسم سوم با شفاعت تو .
زائده میگوید : آن شخص در حال رفتن بود و من مقداری هیزم برداشتم تا ببرم ، ولی سنگین بود .
متوجه من شد و گفت : سنگین است ؟
گفتم : بلی ، با چوب دستی که داشت ؛ به سنگ بزرگی اشاره کرده و گفت : هیزم را برایش حمل کن .
زائده گفت : یا رسول الله ! آن سنگ ، زمین جلو خود را هموار میکرد و میآمد تا این که هیزم را گذاشت و برگشت (1) .
——————————————————————–
1 - بحار : 17/ 298 ، حدیث 8 .
برگرفته از کتاب :
جلوههای اعجاز معصومین (ع) - (الخرائج و الجرائح)
قطب راوندی ، ص : 25 و 26 .