« عمیر طائی و گرگ »
معجزات حضرت ختمی مرتبت صلّی الله علیه و آله و سلم
« عمیر طائی و گرگ »
36 - ابو سعید خدری میگوید : عمیر طائی در منطقه حرّه ، گوسفندان خود را میچرانید .
گرگی آمد تا گوسفندی را بگیرد ، عمیر جلویش را گرفت و نگذاشت گوسفند را بگیرد .
گرگ روی دُمش نشست و گفت : چرا از روزی من که خدا داده مانع میشوی ؟
چوپان گفت : شگفتا ! گرگ هم سخن میگوید !
گرگ گفت : شگفت انگیزتر از این ، پیامبری است که مردم را از احوال گذشتگان آگاه میکند !
چوپان گوسفندان را برداشت و به مدینه آمد و حضور پیامبر - صلّی الله علیه و آله - رسید و داستان خود را نقل کرد .
حضرت او را بیرون برد و فرمود : قصّهات را به مردم بگو (1) .
37 - در مکّه میخواستند گاوی را ذبح کنند ، حیوان بیچاره به سخن آمد و گفت :
شخصی شما را با زبان فصیح به طرف عاقبتی خوب که همان گفتن « لا إِلهَ إِلَّا الله » است دعوت میکند .
در این هنگام مردم دست از آن گاو کشیدند (2) .
38 - امّ سلمه روایت میکند : روزی پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - در صحرا راه میرفت ، که ماده آهویی به بند افتاده را دید .
آهو گفت : « یا رسول الله ! »
حضرت فرمود : « چه حاجتی داری ؟ »
ماده آهو گفت : « این عرب ، مرا شکار کرده و در این کوه ، دو بچه کوچکی دارم ، بگو مرا آزاد کند تا بروم آنها را شیر دهم و برگردم » .
حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : « به عهدت عمل میکنی ؟ ».
آهو گفت : بلی ! اگر عمل نکردم خدا مرا ده برابر عذاب کند .
شکارچی آهو را آزاد کرد .
آهو رفت و بچههایش را شیر داد و برگشت و شکارچی آهو را در بند کرد و به حضور پیامبر آورد و در محضر آن حضرت ، آزادش کرد .
آهو در حالی که میرفت ، میگفت : « اشهد ان لا اله الا الله و انّک رسول الله » (3) .
———————————————————————
1- بحار: 17/ 394، حدیث 6.
2- بحار: 17/ 408، حدیث 33.
3- بحار: 17/ 402، حدیث 19.
برگرفته از کتاب :
جلوههای اعجاز معصومین (ع) - (الخرائج و الجرائح)
قطب راوندی ، ص : 25 و 26 .