11 اردیبهشت 1397


« او كه تنديس وجودش ، زمزم است »
رفته بودم ، از دو دست عاطفه

حسرت آمد ، بر مزار من نشست

رحمت آمد ، واژه هایم را نوشت

غیرت آمد ، سنگ قبرم را شکست !

***
او رسید ، امّا تنم جانی نداشت

سنگ قبرم ، از وجودش سبز شد

8 نظر