یک اربعین چو شمع ، به پایت چکیده ام
19 آبان 1395
« یک اربعین چو شمع ، به پایت چکیده ام »
یک اربعین به نیزه ، سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع ، به پایت چکیده ام
یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام
یک اربعین تمام تنم درد می کند
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام
یک اربعین رقیۀ تو مُرد از غمت
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام
یک اربعین به شام و به کوفه ، حماسه ها
با خطبه های حیدری ام آفریده ام
یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست
همچون پدر ببین تو ، جبینِ دریده ام
یک اربعین کنار عدو ، وای وای وای !
بس ، جور طعنه های فراوان کشیده ام
یک اربعین به ضربه سیلی ، ببین حسین !
روی کبود و قامت از غم خمیده ام