آغاز استعمار انگلستان در آسیا
تاریخ آغاز استعمار - نوین - را میتوان از قرن 15 و 16 میلادی دانست که امپراتوری بریتانیا در سال 1599 با تاسیس کمپانی هند شرقی اين كمپاني پايههاي سلطه استعماري بريتانيا بر مناطق زرخيز جنوب آسيا را تحكيم كرد و از آن پس، كليه عمليات استعماري و روابط سلطهگرانه انگليس با ملل جنوب آسيا، از طريق كمپاني هند شرقي انجام ميشد. نفوذ و سلطه عميق بریتانیا بر هند، پس از گذشت سه قرن از تأسيس اين كمپاني، موجب شد تا هند به عنوان بخشي از امپراتوری بریتانیا اعلام شود و ملكه ويكتوريا به عنوان امپراتوريس هند و انگليس، تاجگذاري نمايد. اين دوران، دوران غارت مردم هند توسط انگلستان محسوب ميشود كه در پوشش روابط اقتصادي و تجارت و بازرگاني، زمينهساز نفوذ سياسي در اين سرزمين گرديد.
ویل دورانت درباره هند و به طور کلی شرق در برابر غرب می نویسد: «به خاطر داشته باشیم که مردم شمال هند یعنی نیمه مهمتر هند با یونانی ها، رومی ها و خود ما هم نژاد هستند یعنی از همان نژاد هند و اروپایی یا آریایی هستند.»(ص۱۴) زبان سانسکریت ریشه زبان اروپایی است.
وی یادآور می شود که ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام در شرق، که در جای خود قابل توجه است. در ادامه وی به این نکته اشاره دارد که چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این کشور غلبه یافت و مردم این سرزمین را در خود فروکشاند. وی می نویسد که انگلیسی ها همه چیز را در هندوستان به فروش می رساندند آنها حتی حاکمان ایالت ها را با دریافت رشوه به قدرت می رساندند، و هندوها را وادار می کردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید ۳۰ میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند.
طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا،بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی بیش از 10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند.
ویل دورانت در ادامه به این مسئله اشاره می کند، به رغم این که انگلیسی ها برای ثبات نظام فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بریتانیا در هندوستان اقداماتی را انجام دادند ولی هندوها نیز از آن بهره مند گردیدند که می توان این اقدامات را این گونه برشمرد:
۱- منسوخ شدن رسم «سوتی» (سوزاندن زنان بعد از مرگ شوهرانشان) ۲- وارد کردن تشکیلات سازمانی به نهادهای رسمی هندوها ۳- منسوخ کردن نظام برده داری (که هندوها بهای گزافی را برای آن پرداختند) ۴- احداث راه آهن (برای اهداف تجاری و نظامی)۵- وارد کردن علم و تکنولوژی غرب به هندوستان.
وی سیستم طبقاتی هند را نیز مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد ولی نکته قابل توجه سیستم مالیاتی بود که انگلیسی های متجاوز در هند ایجاد کرده بودند.
در حقیقت هندی ها می بایست در کشور خود به انگلیسی ها مالیات می پرداختند؛ «درصد مالیات ها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیات ها در انگلیس و سه برابر اسکاتلند بود.» انگلیسی ها به واسطه این مالیات های سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر کل این شبه قاره تامین می کردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر کل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندی ها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است که هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان می پردازد و می نویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتناب ناپذیر استثمار سیاسی آن است.»
از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سالهای 1942 تا 1944 بین 3/5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سالها، تمامی کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار میگرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیونها هندی را گرفت.
در حدود 5 میلیون هندی طی سالهای 1942 تا 1944 بدلیل گرسنگی جان باختند.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/178465/