04 شهریور 1395
داستان دنباله دار
فصل دوم :
قسمت شصت و نهم :
یک رطب برداشتم که با لحن گرم و مهربانش سرِ صحبت را باز کرد : « الهه جان ! می دونی امشب چه شبی يه ؟ »
خرما را در دهانم گذاشتم و ابروانم را به علامت ندانستن بالا انداختم که خودش با نگاهی که از… بیشتر »
نظر دهید »
04 شهریور 1395
جزء چهاردهم قرآن را با قرائت آیه آخر سوره نحل به پایان بردم و با قلبی که از جرعه گوارای کلام خدا آرامش گرفته بود، قرآن را بوسیدم و مقابل آیینه گذاشتم. به لطف خدا، با همه گرفتاریهای این مدت توانسته بودم در هر روز از ماه رمضان، جزءِ مربوط به آن روز… بیشتر »