14 شهریور 1395
« سوداي برين »
آشفته شدم جانا ، شيدا تر از اين خواهم
ديوانه شدم جانا ، جامي شكرين خواهم
ديوانه در اين سودا ، عاقل شود از مستي
عقل و دل و جانم را ، آشفته ترين خواهم
دوشم سر مستي بود ، عقلم سر بت بشكست
گفتا كه… بیشتر »
نظر دهید »
14 شهریور 1395
تو هماني كه در پي آني :
گر در پي حقّي ، كه حقّي
و اگر در پي باطل ، باطل !
و مپندار كه جز آنچه تمايل داري ،
در ميان صدف ذات تو هست .
« گر دايرۀ كوزه ، ز گوهر سازند »
« از كوزه همان برون تراود كه در اوست ! »
… بیشتر »
14 شهریور 1395
هان !
كه بازيچۀ دنياي دنيّت نشوي ،
مقصدت ، قرب به حق باشد و بس !
همه ، اسباب الهي هم هست ،
خاطرت جمع كه فردا روزي ،
اگر از پاي دليل افتادي
يك نفر هست
كه دستان تو را مي گيرد
و به سرمنزل مقصود
روان مي دارد .… بیشتر »
14 شهریور 1395
معرفت اين است : بدان كيستي
در پس امواج عمر
در پي پيدا شدن چيستي ؟
راه كدام است و كدام است چاه ؛
گوهر ناياب وجودت نگاه
سعي ، كه بازيچۀ دنيا نشوي تا ابد
( خالدِ في نار ) شوي عاقبت
سعي كن آلوده نگردي عزيز !… بیشتر »
14 شهریور 1395
چشمان بی رنگ مادر ثابت مانده و ردّ خونریزی معده اش که از دهانش بیرون می ریخت ، روی صورت سفید و بی رنگش هر لحظه پر رنگ تر می شد . هر چه صدایش می کردم جوابی نمی شنیدم و هر چه نگاهش می کردم حتی پلکی هم نمی زد که به ناگاه ، جریان نفسش هم قطع شد و قفسه… بیشتر »
14 شهریور 1395
روزگاريست من و دل ، غرقه در ياد توايم
غرقه در تاب وتب قامت شمشاد توايم
در خرابات ، كه كار همه رندان مستي است
من و دل ؛ مانده در حسن خداداد توايم
ما دراين دير ، به شيريني كام تو خوشيم
گرچه شيرين دهنانيم ، كه فرهاد… بیشتر »