24 تیر 1395
داستان دنباله دار :
جان شیعه ، اهل سنت
قسمت بيست و يكم :
و در برابر سکوت غمگینم ، با دلواپسی اصرار کرد : « الهه جان ! پاشو بریم دیگه . اصلاً برو تو آشپزخونه پیش مامان و لعیا . باور کن اون دفعه هم معجزه شد که بابا آروم شد . » دلم برای این همه… بیشتر »
نظر دهید »